حرف قلم
08 شهریور 1392 توسط آلبوغبیش
عقل معاش می گوید که شب،هنگام خفتن است،اماعشق می گوید که بیدار باش،در راه خدا بیدار باش تا روح تو چون شعاعی از نور،به شمس وجود حق اتصال یابد
.عقل معاش می گوید که شب،هنگام خفتن است،اما عقل معاد می گوید مه همه چشم ها در ظلمات محشر،در آن هنگامه فزع اکبر،از هول قیامت گریانند،مگرچشمی که در راه خدا بیدار مانده واز خوف او گریسته باشد.
عقل معاش می گوید که شب هنگام خفتن است.اماعشق می گوید:چگونه می توان خفت وقتی که جهان،ظلمتکده کفرآبادی است که در آن احکام حق مورد غفلت است؟عشق می گوید:چگونه می توان خفت وقتی که هنوز خون گرم امام عاشورا از زمین کربلا می جوشد وتو را فرا می خواند؟چگونه می توان خفت وجهان را در کف جهال وقداره بندها رها کرد؟نه،شب،هنگام خفتن نیست.
شهید سید مرتضی آوینی